به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق ، آن چه حواهید خواند ، وصیت نامه ی به جا مانده از شهید علی رضا مولایی است. علی رضا مولایی از ساکنان منطقه ی ده تهران بود و پیکر پاکش در بهشت زهرا به امانت گذاشته شده است:
شهید علی رضا مولایی
بسم الله الرحمن الرحيم
بنام الله پاسدار حرمت خون شهيدانبا سلام بر يگانه منجى عالم بشريت آقا امام زمان (عج) و با درود بر نائب بر حقش امام امت و با سلام و صلوات بر ارواح پاك و مطهر تمامى شهيدان اسلام از صدر تا كنون.
بنام خداوند سبحان آغاز مي كنم وصيت خود را. وصيتى كه بوى خون مي دهد، وصيتى را كه بوى ديدار امام حسين (ع) را مي دهد، وصيتى را كه وصال بين عاشق و معشوق است.
ستايش خداوندى را كه اين همه بر من منت گذارد و توفيق آمدن به جبهه را به من داد و ما را انشاءالله از جمله شهيدان شاهد قرار دهد.
اى برادران كه در پشت جبهه هستيد! بخدا قسم كه اگر بدترين كس ها(مانند من) نيت پاك را به دل خويش راه دهند و به جبهه بيايند نااميد بر نمىگردند.
بار الها تو خود شاهدى كه من با پاى خود و اراده خود به جبههها كشانيده شدم من را كسى به جبهه نفرستاد، مگر خون شهيدان، مگر تابوتهايى كه ديدم، مگر جنازههاى پاره پاره برادران شهيدم.
بار الها ! تو خود شاهدى كه وقت روضه سيد الشهدا(ع) افسوس مى خوردم كه چرا در آن موقع نبودم كه به نداى هل من ناصر ينصرنى امام حسين (ع) لبيك بگويم....
سفارش به خانوادهام، به شما خانوادهام! به
تو اى مادر و خواهر! نمىگويم گريه نكنيد ولى اگر گريه مىكنيد براى امام
حسين(ع) و براى ياران او گريه كنيد و براى شهيدان گمنام.
مىگويند در روايات است كه شهيد مي تواند تعدادى از افراد را شفاعت كند، به خدا قسم برادرانم (حسين ،حسن، سيروس، نادر،ناصر) اگر قدرى كوتاهى در نمازهايتان كنيد، به امام بدگمان باشيد، اگر قدرى به خدمتگزاران و مسئولين كشور بدگمان باشيد و اگر قدرى بىتفاوت و بىبند و بار باشيد، از شما بهتر را هم سراغ دارم، برادران عزيزى در جبههها دارم كه آن ها را شفاعت كنم اگر مي خواهيد بسم الله، وگرنه شما را به سلامت ، ما را به خير.
خداحافظ اى مادر جانم، در زندگيم براى من خيلى زحمت كشيدى و براى من هم مادر خوبى بودى و هم پدر و من از اين زحمت هايى كه براى من كشيدى متشكرم و اگر در اين مدت به شما گستاخى كردم مرا ببخشيد و حلالم كنيد.
مادر جان ! اگر بدانى شهيدان كجا مي روند، گريه يادت ميرود. مادر جان! فكر كن كه هنوز در جبهه هستم و در مسافرت، بي تابى مكن.
از طرف من از همه خداحافظى كنيد و حلاليت بطلبيد. مادر جان! موتورم را بفروشيد و پولش را كمك به جبهه دهيد و لباس هايم را هم كمك به جبهه كنيد، به بچه محل ها هم بگوئيد كه جبههها انتظار شما را ميكشد و اگر ميخواهيد رستگار شويد بشتابيد.
شهادت براى من خيلى خيلى شيرين است ، نه به اين خاطر كه اندوختهاى دارم و به اين اميد من نمي روم پيش حق، به اين اميد مي روم كه حسين (ع) شفاعتم كند، فاطمه (س) شفاعتم كند.
در ضمن، اگر جنازهام و وصيتم بدستتان رسيد مرا پائين قبر شهيد فلاحتى خاك كنيد و اگر وصيتم به موقع بدستتان نرسيد اشكالى ندارد و اگر جنازهام بدستتان نرسيد سنگ يادبودى در محل نامبرده بگذاريد و هروقت سر قبر من مىآئيد اول سر قبر شهيد بهشتى و رجائى و باهنر برويد و بعد سر قبر شهيد فلاحتى و بعد سر قبر من بيائيد.
اگر خط من بد است مقصود رساندن مطلب است نه خطاطى.
«والسلام عليكم»
بايد كه جمله جان شوى تا لايق جانان شوى
گر تو سوى مستان روى مستانه شو مستانه شو
هم خويش را بيگانه كن هم خانه را ويرانه كن
آنگه بيا با عاشقان هم خانه شو هم خانه شو
در مسلخ عشق جز نكو را نكشند روبه صفتان زشت خو را نكشند
«به اميد ديدار در صحراى محشر»
5/12/1363ه .ش
عليرضا مولايى